پدر بزرگ و مادر بزرگ (قسمت سوم)
نوشته شده توسط : سید نجم الدین حسینی آفتابدری

پدر بزگم مشهدي محمد حسيني تركاني كه مرد خير خواهي بود، با آنكه در تهران بود ولي در امورات محلي و كمك به اهالي روستا از هيچ كوششي دريغ نمي كرد.

از باغ انگوري كه داشت در فصل تابستان از انگور عسگري و گلابي  و ....، تقريباً بيشتر مردم تركان و تعدادي از آفتابدري ها بهره مي بردند.

روزي هم تصميم گرفت براي استفاده عموم درخت توت را در حاشيه مسجد تركان كشت كند و اين درختان امروز تنومند شده و در ضلع شمالي مسجد تركان قد علم كرده اند و رهگذران و اهالي از ميوه ي اين درخت تناول مي كنند و براي شادي روحش فاتحه اي مي خوانند.

در نوروز يكي از سال ها به تهران رفتيم . يادش بخير همه ي دايي ها ( حاج حسن آقا، حاج عليرضا، دايي قنبر -دايي سلمان و دايي چراغعلي - عمو محسن - آقا ي كشتكار ) هر كه در تهران بود با خانواده در خانه ي پدر بزرگ جمع  شدند. صفاي خاصي داشت. سال نو آغاز شد. پدر بزرگ و دايي ها به من و بقيه بچه ها عيدي دادند. ناهار و شام رو دور هم بوديم.  و روز بعد به نوبت خونه ي بقيه فاميل ها عيد ديدني كرديم. و ما با خاطره خوبي در اواخر تعطيلات نوروز به الموت برگشتيم.

  




:: بازدید از این مطلب : 527
|
امتیاز مطلب : 42
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : چهار شنبه 11 آبان 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
hooman keshtkar در تاریخ : 1390/8/30/1 - - گفته است :
ba arze salam va khaste nabashid,besiyar ziba bood,tashakor


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: